به گزارش مشرق، با پایان پخش سریال جذاب و پرمخاطب گاندو گفت و گویی را با جواد افشار کارگردان این سریال ترتیب دادیم، که در ادامه آن را میخواند:
خیلی رک و راست بپرسم چرا آقا محمد را کشتید؟ مساله ی کشور الان سرنوشت آقا محمد است.
اولا که این تصور اشتباه است که ما فکر کنیم کُشتیم و پایان تقریبا باز است، ما نه جنازه ای نشان دادیم و نه کسی که احیانا ببینیم سرنوشتش روشن شده است؛ نه اما واقعیت امر یک مقدار برای من بعد از شبی که آخرین قسمت ما پخش شد و حالا محمد مورد اصابت گلوله قرار گرفت، خیلی هیجان انگیز شد و فکر نمی کردم اینقدر بازخوردهای وحشتناک داشته باشیم.
اولا اینکه نمی دانم که می گوید مُرد؟ که می گوید کشته شد یا شهید شد؟ نه، من یادم هست چند سال پیش سریالی ساختم به نام «آنام» که سرکار خانم گلچهره سجادیه قهرمان قصه بود و ایشان بعد از سال ها آمده بود تلویزیون و بازی نمی کنند و گزیده کار هستند. آمدند و یک نقش فوق العاده خوب بازی کردند نقش مادری که دخترش را در نوزادی از دست داده است، ما پایان سریال این مادر را از قصه حذفش کردیم و مُرد.
خب اونجا من بازخوردهای زیادی گرفتم من یادم است که شبنم قلی خانی نقش دختر ایشان را داشت وقتی آمد بالای سر جنازه و به اصطلاح بالای سر قبر مادرش یک سکانس خیلی سوزناکی بود و دلیلش هم این بود که ایشون دیر به مادرش رسیده بود یعنی مادرش مدت ها مریض بوده و این خبر نداشته و وقتی به سراغ مادرش می آید که مادر مُرده است شما باور نمی کنید من بازخوردهایی که به خاطر یادگاری هنوز هم توی گوشی نگه داشتم از دانمارک از کانادا، از سوئد، از آمریکا و کشورهای مختلف حالا اکثرا هم ایرانی هایی که آنجا زندگی می کنند یا تحصیل می کردند، به وَالله شما باورتان نمی شود این که دارم قسم می خورم بخاطر این است که چندتا از آن ها گفتند آقای افشار ما همین فردا صبح اقدام می کنیم بیاییم ایران پدرمان یا مادرمان را ببینیم و نگران شدیم مبادا اینکه دیر شود مبادا اینکه پدر یا مادرمان را از دست بدهیم و چقدرغافل بودیم و چقدر حواسمان نبوده به این سرمایه و این عزیزی که داریم این کمال اثرگذاری اثر هنری می تواند باشد.
مرگ آن کاراکتر باعث می شود آدم ها یک برگشت به خودی داشته باشند که بگویند عزیز ما است و مادر ما است و چرا ما بهش بی توجه ایم ما فکر می کنیم همیشه هست من خودم در پیش تولید گاندو مادرم را از دست دادم، همیشه فکر می کردم هست خب حالا دارمش و هر وقت من دلم بخواد می روم و می بینمش نه هر وقت اون دلش می خواسته من باشم، این خیلی برای ما دردناک است بنابراین، این خودخواهی بشر است و از روی غفلت هم به وجود می آید که تا وقتی هستند به آنها توجه نمی کنیم اما وقتی می روند تازه ما جای خالی آنها را حس می کنیم.
ما از نمونه ی محمدها در کشورمان زیاد داریم، خیلی زیاد داریم من حتی از یک رفتگری که می آید و جلوی خانه ما را نظافت می کند و می رود ما او را نمی بینیم چرا نمی فهمیم که اگر اینها یک ماه نباشند کوچه ی ما را گند و بوی تعفن بر می دارد اگر زباله های ما را نبرند.
اگر پاسبان، کلانتر و نیروی انتظامی از محیط زندگی شما حذف شود شما امنیت ندارید، شما شب می خوابید من بارها شده شب ماشینم شیشه هایش شب پایین است جلوی در خانه که بخاطر وجود نیروی انتظامی است اگر خدایی نکرده حادثه ای رخ دهد فوری زنگ می زنیم به ۱۱۰ که بیاید و به دادمان برسد پس چرا ما باید قدر این ها را ندانیم؟ اگر کسی به شما حمله کند و یک دزد یا یک جانایتکاری بیاید و به شما حمله ای بکند اولین کسی که شما به ذهنت می رسد که باید کمکت کند نیروی انتظامی است پس ما باید آنها را عزیز بدانیم و باید قدرشان را بدانیم.
موقعی این ها عزیز می شوند که خدایی نکرده یک فاجعه ای برای آدم پیش بیاید، تو کمک می خواهی و اونها نیستند اون وقت است که قدر آنها را می دانیم ما الان باید قدر محمدها را بدانیم حالا شاید ما محمد را در قصه شهید کردیم، کُشتیم می خواهیم بگوییم قدرشان را بدانیم این آدم ها سربازان گمنام این وطن هستند دارند کمک می کنند، تلاش می کنند و جان فشانی می کنند برای چی!؟ شغلی دارند که در آن تعریف شده است دفاع از امنیت ملی، حفظ امنیت ملی؛ در مقابل چی؟ در مقابل دسیسه هایی که برعلیه شماست حالا درست یا غلطش را ما کاری نداریم به هر حال باید بپذیریم انگلیس سال ها که نه، قرن هاست در این مملکت پرونده هایش موجود است، تاریخ موجود است و خیلی ما باید ساده لوحانه باید نگاه بکنیم که فکر کنیم این ها برای منافع کشور ما دل می سوزانند، خیلی باید ساده باشیم و باید تاریخ را ورق بزنیم و ببینیم که این ها با وطن ما چه کردند اصلا ما کاری به دین نداریم، این ها با وطن ما چه کردند؟ در جنگ جهانی مگر ایران اعلام بی طرفی نکرد؟
انگلیس ها، روس ها، غربی ها متفقین یا حتی آلمان ها در کشور ما چه می خواستند که باعث شد ده میلیون ایرانی کشته شود و قحطی بیاید مگر آنها اباء و اجداد ما نبودند اگر تو امروز دلت برای فرزندت، دلت برای پدرت، برای فامیلت و برای همسایه ات می سوزد که مبادا آنها مورد ظلم واقع شود. این ها اجداد ما را کشتند و قتل عام کردند و ما دیگر چه صنمی می توانیم با این ها داشته باشیم؟ عذر خواهی که نمی کنند هیچی! تاریخ ما را هم پاک می کنند، تمام آثار جنایت هایشان را از صفحه ی تاریخ پاک می کنند حالا این بحث مقدمه ای شد و من نمی خوام خیلی واردش شوم و شما نگاه می کنید در هیروشیما می بینید یک جنایتی از سوی آمریکایی ها انجام می شود و یک بمب اتم می زنند و یک نسل را از بین بردند و نیامدند عذرخواهی کنند و هنوز هم که هنوز است بین مردم ژاپن دعوا است و هنوز هم تحت اشغال است و عذرخواهی نمی کنند و می گویند جنگ بوده و زدیم.
حتی مسئولین ژاپنی هم حق ندارند یادآوری کنند؟
اصلا نمونه اش این است که ژاپن اصلا ارتش ندارد یعنی ارتش ژاپن منحل شد یعنی شما حق ندارید دیگر از خودتان دفاع کنید و حق ندارید حرف بزنید و در واقع مستعمره آن ها است و فرقی نمی کند حالا شما بگویید ما پیشرفت کردیم، استقلال ندارید بنابراین من این مقدمه را عرض کردم به خاطر اینکه دفاع بکنم از وجود یک آدم هایی که ما به آنها مدیون هستیم وگرنه من یک فیلمساز هستم نه سیاستمدارم، نه نیروی انتظامی ام ونه نیروی امنیتی ام، من سابقه ام و رزومه ام و تحصیلاتم روشن است بنابراین من به خاطر اینکه یک قدردانی کرده باشم تکلیف خودم می دانم همانطوری که من قبلا فیلم برای نیروی انتظامی ساختم، قبلا فیلم درمورد دفاع مقدس ساختم، درخصوص احترام به مادر و احترام به پدر ساختم، در خصوص حفظ و صیانت از حقوق کودک ساختم همه این قصه ها را ساختم و امروزه هم تشخیص دادیم برای قدردانی از زحمات یکسری سربازان گمنام این وطن فیلم بسازیم و چیز پیچیده ای نیست و همه جای دنیا یک ژانر است.
آقای افشار به نظر می آید مردم این تفکیک را قائل هستند و همین بازخوردهای عاطفی گسترده و پر حجمی که شما می گویید و عواملتان می گیرند نشان می دهد که مردم این تفکیک را قائل هستند که باید از سربازان وطن چه گمنام و چه عیان دفاع کرد وبه قول معروف قدردان آنها بود منتها یک دست هایی حالا چه داخلی و چه خارجی هجمه های رسانه ای ایجاد می کنند که حتی مثلا یک بازیگر حرفه ای که در آن نقش حضور پیدا می کند باید تاوان پس دهد، ولی مردم این تفکیک را کاملا قائل اند.
ببینید به مردم ما ظلم شده است، ظلم به چه معنا؟ حق هم دارند در این چهل و چند ساله گذشته همه چیزشان را گذاشتند و پای همه چی هم وایستادند و امروزه حق شان نیست که ببینند که یک عده از مسئولین یا دارند خیانت می کنند یا اختلاس می کنند و دیگر نمی خواهم خیلی بازش کنم خب بر نمی تابند، ما در سریال گاندو صدای همان مردم هستیم دفاع و مطالبه گر از نمایندگی همان مردم هستیم نسبت به کی؟ نسبت به شرایط نسبت به مسئولین و نسبت به توطئه گران به قول شما چه داخلی و چه خارجی فرقی نمی کند، سرباز این مطالبه گر کیست؟
نیروی امنیت ما، فرمولش کاملا ساده است مردم ما تحت فشار هستند و دارند اذیت می شوند نیروی امنیتی به عنوان یک نیروی فداکار و مطالبه گر افتاده است دنبال بحث نفوذ و توطئه و دسیسه و اختلاس و دزدی و خیانت و ارتباط های پنهان در سفارت ها خب این نیروی امنیتی شماست که این کار را کرده و این سرباز بچه ی وطن ماست و ما فیلمش را به عنوان قدردانی از او ساختیم به همین سادگی، ما میگوییم بخشی از بلایایی که مردم ما امروز دچارش شدند ناشی از همین توطئه ها و از همین خیانت ها است.
محمد و تیم اش که نمونه ای از سربازان گمنام هستند پا در پوتین کردند و مردانه ایستاده اند و جانشان را گذاشته اند و دارند مقابل این هجمه ها ایستادگی می کنند و خنثی می کنند، یک جاهایی پیروز می شوند و یک جاهایی هم شکست می خورند.
چرا فخری زاده را می زنند؟ چرا قاسم سلیمانی شهید می شود؟ پس معلوم است که آنجا نیروهای امنیتی ما نتوانستند به موفقیت دست پیدا کنند اتفاقا ما همیشه هم ما نمایش ندادیم که این ها همیشه موفق می شوند، خیلی جاها هم شکست می خورند و سوژه ها ازدستشان می پرد و ردشان را گم می کنند و اتفاقا درهمین گاندو ۲ هم نشان دادیم که شریف از دستشان فرار کرد و رفت و بمبی را گذاشت.
بنابراین من گاندو را اینطوری تعریف می کنم که به پاس قدردانی از سربازان وطن ما، که برای حفظ امنیت ما دارند فداکاری می کنند و گمنام هستند این یک خلاصه یک خطی اش که حالا محمد و محمدها و گروه محمد، این ها نمونه ای از سربازان گمنام هستند این ها که بازیگر هستند ولی نمونه ای از سربازان گمنام هستند که در مقابل هجمه ها و دسیسه ها و توطئه هایی که بر علیه ملت ما است اگر کسی می گوید نیست بیاید و دلیل بیاورد و توضیح بدهد که نیست، ما می گویم هست و خودشان اعلام می کنند و خودشان اعتراف می کنند الان نمی خوام خیلی وارد حوزه ی سیاسی بشوم مگر اعلام نکردند که ما می خواهیم بزنیم و پدرتان را دربیاوریم؟ مگر اعلام نکردند که ایران باید چند قسمت شود؟ مگر داعشی ها نگفتند که ما می آییم در آزادی و قم سرتان را می بُریم؟ مگر بنت سلمان میلیاردها پول خرج نکرد که جنگ را در ایران بکشاند خب این ها دارند علنی می گویند مگر مقامات اسرائیل نگفتند نیل تا فرات؟ مانیفست آن ها است و نقشه کشیدند، در اینترنت موجود است، کسانی که نمی دانید بروید و در اینترنت ببینید ایران را پنج تا و شش تا کشور کردند خب شما دوست دارید؟ خب اگر شما فکر کنید یک همچین چیزی وجود ندارد و اگر فکر کنید وجود دارد پس باید مقابلش ایستاد چه کسی مقابلش ایستاده؟ همین جریان، سربازان این جریان چه کسانی هستند؟ محمدها که کشته و شهید هم می شوند.
این جریان رسانه خارجی متعلق به آن امپراطوری رسانه ای یک انگی درست کرده به اسم توهم توطئه هر نوع اظهار نظر بر این مبنا که حقایق تاریخی و ریشه های تاریخی این ماجرا را وقتی که برجسته می کنند و به تصویر می کشند انگشت اتهام را به سمتشان می گیرند که درگیر توهم توطئه هستند و با دنیا سر جنگ دارند در صورتی که همه ی این ها مساله قحطی بزرگ خیلی دور نیست کمتر از یک قرن پیش اتفاق افتاده است طبق کتاب آقای محمدقلی مجد ۹ میلیون ایرانی از اجداد ما به خاطر خباثت انگلیسی از بین رفتند و در خود آمریکا سینما استراتژیک ما می بینیم همسر رییس جمهور آمریکا از کاخ سفید می آید و اسکار بهترین فیلم را می گیرد و آنجا هیچ وقت این بحث مطرح نمی شود که سینما به سیاست ربطی ندارد و به اینجا که می رسد این انگ را سریعا الصاق می کنند که که سریال امنیتی است.
متاسفانه یک دلخوری هایی نزد مردم ما و روشنفکران ما و نزد هنرمندان ما وجود دارد که بخش اعظمش هم به حق است و ما نمی توانیم نادیده بگیریم حق و حقوق این بخشی که الان نارضایتی دارند ما حتی در سریال گاندو به همین موضوعات هم پرداختیم.
وقتی که به هر دلیلی این فضا خوب مهیا نمی شود که این صداهای مخالف و معترض به خوبی شنیده شود، چرا نمی گذارند به خوبی شنیده شود؟ اون هم بخشی از توطئه است یعنی می آیند درست لحظه ای که مردم اعتراض دارند و یک خواسته ای دارند و باید این صدا شنیده شود کسانی می آیند روی این سوار می شوند و این خواسته را تبدیل می کنند به یک امر ناهنجار که نگذارند اون خواسته بیان شود و برطرف شود و پاسخش داده شود، یعنی شما حساب می کنی می بینی که خیلی از صداهای معترضین به حق است پاسخش هم وجود دارد و باید هم پاسخش داده شود و باید رفع معضل شود ولی یک کسانی براساس همان توطئه می آیند و سوار ماجرا می شوند و نمی گذارند اون خواسته مشروع و قانونی بیان شود و پاسخش و رفع مشکل و معضل مهیا شود.
بنابراین به موضوعات جدیدی تبدیل می شود. ما هنرمندان و مردم مان حرف دارند و اعتراض دارند و اعتراضشون هم به حق است این گرونی به حق است باید در مقابلش توضیح داده شود که چی باعث می شود ظرف مدت یک سال یا دو سال یک صفر بیاید جلوی همه ی اعداد ما، نه دو برابر یا سه برابر و یک صفر جلویش می آید یعنی ده برابر یعنی در یک پروسه هفت، هشت ده ساله یک پراید سیزده میلیونی می شود صدوسی میلیون یعنی یک صفر آمده جلویش بنابراین این صدا باید شنیده شود خب حالا شما این صدا را می خواهی به حق و مشروع بیان کنید یک عده نمی گذارند حالا چه جوری نمی گذارند به قول شما می آیند بحث توهم توطئه و آن را می چینند کنارش یک اغتشاش از توی آن در می آید و همه توی سر هم می زنند یک سرکوبگری شکل می گیرد و یک آبی گل آلود می شود و وقتی آب گل آلود شد اون جریان که باید ماهی اش را به قلاب بیاندازد و بگیرد، می گیرد و ما هم اینجا داریم توی سر خودمان می زنیم.
گاندو دارد این شفاف سازی ها را می کند ما یک سکانس داشتیم در حوزه ی هنرمندان که گفتیم این دلیل سوار شدن سرویس ها روی هنرمندان این دلایلش و این هم شیوه هایش یک عده آمدند و هجمه راه انداختند در حالی که اینطور نیست مرحوم کیارستمی کی وارد جریانات سیاسی شده بود مگه مخاطب ما مرحوم کیارستمی است کِی تا حالا آمده بود کنار یک کاندید عکس بگیرد؟ کِی تا حالا گفته بود من از این کاندید دفاع می کنم؟ اصلا شان هنرمند اینقدر بالا است که اصلا وارد این جریانات نمی شود.
اصغر فرهادی تا حالا بغل کدوم کاندید وایستاده بود؟ محترم است، جایزه هایش هم برای ما محترم هست و دوستش هم داریم ما از کسانی صحبت می کنیم که هنرمندنما هستند، در گاندو بروند و آن سکانس را بگذارند وتحلیل کنند بنابراین اگر بخواهیم راجع به ویژگی های سریال گاندو صحبت بکنیم که خب بابت سکانس به سکانس اش نقد و تحلیل وجود دارد ولی خب من خوشحالم از اینکه شما این فرصت را فراهم کردید که یک نقد و نظر کارشناسی و تحلیل کارشناسی شود نباید همه چی را با هم قاطی کرد کاری ساخته شده که تا به حال ژانرش در ایران تعریف نشده بود به سمتش نمی رفتند اصلا اساسا انگار آدم ها می ترسند حرف سیاسی بزنند، فیلم سیاسی بسازند یک ژانر سیاسی امنیتی است که در کشور ما به آن توجه نشده و ما این جسارت را داشتیم و آمدیم و مطمئن هم هستیم که ضعف هم داشتیم و کم هم نداشتیم اما نقاط قوت بسیار هم داشتیم خب اگر قرار است نقدی شکل بگیرد بیایند نقد بکنند و همه چی را سیاسی نگاه نکنیم، ما یک کار نمایشی ساختیم برای من کارگردان اولین فاکتور نمایشی بودن این است آیا به لحاظ ساختاری و سبک وگونه و ژانر اجرایی یک چنین پدیده ای وجود دارد یا ندارد؟ اگر دارد نقدش کنیم و اگر ندارد لِهش کنیم.
در صنعت سینما و سریال سازی جهان، سریال و فیلم ژانر سیاسی امنیتی وجود دارد و خیلی هم پر طرفدار وخیلی هم جذاب است و در کشور ما هم خیلی فقیر و محروم است الان که یک سریال مثل گاندو ساخته شده اتفاقا باید فیلم سازان ما و منتقدین ما، آنها وسط بیایند و راجع به کار ما بزنند و بگویند جواد افشار نود درصد آن ضعف است و ده درصد آن خوب است می گویم: چشم بروید شما هم بسازید بشود هشتادتا، هفتادتا، شصتا غلط و روزی برسد که ما صد درصد فیلم خوب بسازیم. حالا اگر ما آمدیم و شروع کردیم نزنید، نکوبید و صورت مساله را پاک نکنید.
البته جناب افشار فیلم شما این خوش اقبالی را داشته، البته خوش اقبالی بر می گردد به نقاط قوت کار ولی مثلا فیلم آقای ابوالقاسم طالبی «قلاده های طلا» دچار همین پیش داوری برساخته ی آن جریان رسانه ای شد یعنی فیلم را حتی ندیده شروع کردند به تخریب آن در صورتی که فیلم در واقع از حق مردم هم دفاع می کند و می گوید مردمی که می خواستند حرفشان را بزنند همان دو، سه روز اول حرفشان را زدند ولی خوشبختانه گاندو این جریان بازخورد مثبتی که از طرف کف جامعه آمده نشان داده نتوانستند گاندو را قربانی آن پیش داوری کنند و آن پیش فرض های ذهنی که قرار بود برای مردم بسازند.
بله ببینید ما یک دیالوگی داشتیم در سریال، در صدا و سیما دیالوگ داریم که می گوید آقای مسئول، آقای مدیر تو چه مسئول و مدیری هستی که می بینی آدم ها تا کمر توی سطل زباله خم شدند برای به دست آودند یک لقمه نان، تو چطوری شب سرت را روی بالش می گذاری؟ این دیالوگ در صدا و سیما و در سریال ما گفته شه است کجا کسی می توانست بگوید؟ دیگر ما چه جوری حق مردم را بگوییم وچه جوری صدای مردم باشیم؟ آقای مسئول، آقای مدیر فرقی نمی کند هر کسی که هستی، در هر کجا که هستی و در هر سِمَتی که هستی آقا مردم تا کمر توی سطل زباله دارند خم می شوند و شب کنار خیابون روی کارتن می خوابند و نان ندارند بخورند این ها دغدغه ات نیست؟ این ها دیالوگ های گاندو است و من از خودم این ها را الان درنیاوردم. من می خواهم بدانم کی با این دیالوگ مخالف است؟
این ها صدای مردم است. من میگم که شما یک جایی را نقطه گذاری می کنی و هدف قرار می دهی که برای رسیدن به این هدف به هر حال باید یکسری موضوعات را باید دست مایه کارت قرار دهی، دست مایه موضوعات ما همش برگرفته از موضوعات مردم بوده است چه در حوضه ی اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اخلاقی، فرهنگی و هنری مطالبات مردم بوده ما هم سعی کردیم به بهترین شکل با بهترین ساختاری که برایش تعریف کردیم با بهترین ابعاد نمایشی و فاکتورهای نمایشی که لازم است عناصرش را جمع آوری کنیم و نمایش دهیم و فکر می کنیم که تا اندازه ی زیادی توانستیم به اون هدفمان نزدیک شویم یک جاهایی هم کاستی ها و ضعف هایی هم داشتیم می پذیریم، ولی هدف ما روشن بوده و محتوای ما معلوم بوده و تلاش ما معلوم بوده و خوشبختانه ارتباط خوبی هم با مخاطب گرفتیم.
ما در نوروز طبق آماری که وجود دارد یعنی این آمار که فقط برای گاندو که نبوده برای همه ی کارها و سریال ها بوده است، ۶۱ درصد مخاطب داشتیم با نود و چند درصد رضایت، این کم نیست و این نشان می دهد که مردم دوست داشتند و دیدند، یک جاهایی هم نپسندیدند و یک جاهایی هم به ما خُرده گرفتند و نقد کردند و ما احترام می گذاریم به آن دیدگاه ها و انتقاد ها و سعی می کنیم که اشکالات کار را در آینده برطرف کنیم.
در وهله ی اول گاندو فیلم است یعنی اثر هنری درآمده، داستان سینمایی وجود دارد و این کشش وجود دارد که مخاطب تا پایان کار دنبال کند حالا بعد که مسئله سیاسی در وهله ی دوم قرار می گیرد حتی بحث بر سر این است که ما در گاندو یک جور آشنایی زدایی از نیروی امنیتی می شود یعنی ما یک تیم جوانی را می بینیم از جنس خود همین جوان های دهه شصتی و دهه هفتادی که دغدغه های زندگی خودشان را دارند و اصلا نه آن چهره ی عبوس و حتی مخوف امنیتی، مثلا خوبی شخصیت آقا محمد این است که خیلی باکلاس است و اصول دارد و حتی با مجرم یا جاسوس هم خیلی با احترام رفتار می کند و این باعث می شود دلنشین شود و این ها ظرافت های کار بوده است.
بله، این ها در واقع الگوهایی بوده که ما سعی کردیم خلق کنیم و خدارو شکر می کنیم که همه آن بر اساس واقعیت شکل گرفته است امروزه وقتی که من توی خیابون می روم یا جایی می بینم آشنایان و دوستان یا حتی از کامنت ها و دایرکت های وحشتناکی که دارد برسر من دارد پیاده می شود شما باورتان نمی شود از بچه های ده، یازده ساله تا جوان های زیر بیست و پنج سال، از طیف های مختلف با هر نوع اندیشه و اعتقادی واللهِ به من پیام می دهند که آقای افشار ما می خواهیم برویم نیروی امنیتی بشویم کجا باید ثبت نام کنیم؟ حتی دختران! یک تعدادی دختر خانم هایی پیام دادند به من گفتند آقای افشار ما می خواهیم نیروی امنیتی شویم.
چرا؟ چون نیروی امنیتی برایش الگو و قهرمان شده است. ما سالهاست که قهرمان خوب در تلویزیون و کارهای نمایشی امان نداریم، یک قهرمان است و مردم می خواهند مثل قهرمان شوند و به خاطر همین هم برای مرگش اینقدر دل می سوزانند بنابراین ما قبلا هم در کارهای امنیتی بوده است مثلا شما فکر کن ما ساواکی ها را نشان می دادیم خشن، بزن، سیگار، لگد، بازجویی و اینها خب اینجا بازجوی شما می نشیند وخیلی محترمانه می گوید صدای شما دارد ضبط می شود و یک قانونی هم وجود دارد و یک دستگاهی هم رسیدگی می کند می خواهی بگو، می خواهی نگو ما پرونده ات را می فرستیم برود و این بازجو محبوب می شود، نمی آید چَک بزند توی گوش تو ازت حرف بکشد، این غلط است و هیچ کجای دنیا دیگه اینجوری نیست نمیدونم هست یا نیست ولی در ما نیست.
من یک انتقاد کوچک می کنم.
ببین هر چه شما انتقاد بکنید، ضعف های ما را بگید حتی دیدگاه های مخالف ما را بگویید به خدا قسم من خوشحال می شوم به دلیل اینکه سعی می کنم اگر جایی اشتباه کردم اشتباهم را برطرف کنم چه به لحاظ دیدگاهی و اعتقادی و محتوایی و چه به لحاظ ساختاری فرقی نمی کند. هر انتقادی و هر نظر مخالفی نسبت به محتوا وساختار گاندو وجود دارد من خوشحال می شوم بشنوم حتی من توهین ها و فوحش هایی را از برخی از دیدگاه ها تحمل می کنم و می گویم بلکه در لابه لای این ها من بتوانم یک ضعفی را از خودم برطرف بکنم خوشحال می شوم، هر انتقادی که دارید بفرمایید.
چون کار در وهله ی اول فیلم است و چفت وبست یک کار سینمایی جذاب را دارد وارد نقدش میتوان شد. چون جنس کار، کار امنیتی است و کار امنیتی هم کار خشکی است شاید اگر یک شخصیت طنازی در بین این تیم و درمجموعه ی کار بود و معمولا هم دیدیم در کارهای امنیتی یک شخصیتی است که تا حدی تلطیف می کند و خشکی فضا را می گیرد نظر خودتان چیست و طراحی شخصیت این چنینی داشتید؟
آره من خودم دوست داشتم این کار رو بکنم و اتفاقا اگر شما هم دقت بکنید در گاندو هم یک رگه های طنز و یک جاهایی که تفریح می کنند و بچه ها با هم یک شوخی هایی می کنند و طنازی خاص خودشان را دارند، خیلی هم جذاب اند و خیلی هم استقبال شد یعنی هم از سفارش دهندگان خیلی اقبال داشتند و خیلی دوست داشتند و هم مخاطب دوست داشت و هم خود ما هم دوست داشتیم ولی یک وقت هایی فضای کار اجازه نمی دهد بیشتر از این واردش شویم.
الان این نقد شما را من از این زاویه بیشتر بهش توجه می کنم که این بار اگر من بخواهم گاندو را بسازم قطعا یک کاراکتر با نمک و بامزه درآن می گذارم یعنی یکی از اون شخصیت ها حالا ما اینجا سعی کردیم رسول یه خورده بامزه باشد در رفتارهایش و شوخی هایشان با پندار و با داوود یک تیکه کلام هایی داشتند و یک مزه هایی رو می پروندند که جذاب بود ولی اگر همین ویژگی رو در فیزیک یک کاراکتر بگذارم مثال می زنم شاید یک شخصیت تپل و بامزه ای که دوست داشتنی باشد که معمولا این شخصیت هایی که یک مقدار به لحاظ فیزیکی تپل تر هستند دلچسب ترند اما در موقعیت های مختلف چون حساسیت موضوعات و کار بالاست و بچه ها دائم دارند توی موقعیت های بحرانی سیر می کنند شاید فضای طنز ما نمی توانست خیلی حاکم شود ولی تا اونجایی که می شد من کردم مثلا شما فکر کن بعد از عملیات این ها رفتند، آمدند و کار تمام شده و حالا نشسته اند و دارند شوخی می کنند مثلا دارد آبمیوه ها را می خورد یا مثلا من سعی کردم در همان اوج بحران مثلا فرار شاهد احمدلو که دارد آبمیوه هایش رو توی جیبش قایم می کند.
چرا؟ چون خود کاراکتر با مزه تعریف شده بود ما باید خلق یک کاراکتری را بنابر انتقاد شما که خیلی هم درسته و جا دارد که به آن توجه بکنیم قطعا به آن فکر می کنیم ما اشخاصی در همین روئسای کلان کشور داریم که جرئت نمی کنند با بغلی هایشان حرف بزنند، نفوذ تا اینجا رخنه کرده است گاندو دارد به این ها اشاره می کند دیگر از این شفاف تر برو گوشش را بگیر اگر خودت نفوذی نیستی، مطالبه ی مردم است.
به شما می گوییم فلان آدم نفوذی است، برو گوشش را بگیر و کار را از دستش در بیار من مخلص آقای ظریف هستم من دکتر ظریف رو دوست دارم و سکانسی هم توی همین سریال گذاشتیم که بر اساس واقعیت هم هست که شخص مقام بالاتر به داریوش فرهنگ می گوید که من اشتباه کردم که به این آدم اعتماد کردم من فکر می کردم این برای منافع ملت ما و برای منافع ایران دارد قدم بر می دارد من یکسری اطلاعات محرمانه در اختیارش گذاشتم این دکتر ظریف می آید در قصه ی ما می گوید، از این طرف هم مامور امنیتی ما که داریوش فرهنگ باشد می گوید که اشکالی ندارد و ما وظیفه داریم از شما صیانت کنیم ولی الان که متوجه شدی از خودت دورش کن و ما مراقبت می کنیم از تو تا بتوانی این موضوع را مدیریت کنی و این کار را هم می کنند، دکترظریف قصه ی ما اون آدم را که موسی پور بود را از خودش می راند این خیلی قشنگ است ما توی گاندو این ها رو هم گفتیم چرا جناح مقابل خودشان را مقابل گاندو قرار می دهند؟ چرا این حقانیتی که ما بهش احترام گذاشتیم را نادیده می گیرند یا خود رییس جمهور به اصطلاح شخصیت رحمانی را ازخودش دفع کرد و گفت از خانه من بیرون برو تو با این دزدی ها و اختلاس ها و کثافت کاری هایی که کردی آبروی من رو هم بردی و به جایگاه من هم لطمه زدی و از خانه اش بیرونش کرد خب ما این ها را هم گفتیم و از ساحت رییس جمهور هم دفاع کردیم خب اگر رییس جمهور ما برایش مهم بود پشت گاندو می آمد. چرا نمیاد پشت گاندو؟ نفوذ اونجاست و نمی گذارند وآدم هایی کنار این ها قرار می گیرند که نمی گذارند و می خواهند این شکاف وجود داشته باشد وگرنه ما دفاع کردیم و مبرا کردیم تمام مسئولین را از آدم هایی که همیشه کنارشان هستند.
نفوذی ها دارند کار می کنند و دارند تلاش می کنند رخنه کنند منطقاً همینجوری است و اگر نباشد ما باید شک کنیم. یک جمله ای داشت حضرت امام اوایل می گفتند مراقب باشید ببینید اگر دشمنان از یکی تعریف کردند بدانید یک جایی از آنها می لنگد خب ما بعد از چهل سال نمی توانیم همواره روی اون صحبت امام بمانیم خب دشمن رویه اش را تغییر می دهد و می گوید خب پس من انقلابی های ایران را از بهترین آدم های ایران تعریف بکنم که این ها فکر بکنند دشمن هستند معادله را عوض می کنند، این ساده انگاری ما است. هنوز من نگاه می کنم می بینم بعد از چهل سال بعضی ها می گویند سفیر انگلستان که از سریال شما تعریف کرده یا لذت برده پس یک جای کار شما می لنگد. نه زمین بازی را عوض کردند.
این مبتذل کردن صورت مساله است؟
بله، زمین بازی را عوض کردند، اولا که اون تیکه انداخته و متلک گفته است و ما اینقدر هم ساده نیستیم.
اتفاقا می خواستم تفسیر خودتان را درباره نظر ایشان بدانم و به نظرتان چه چیزی می خواسته بگوید؟
اون متلک خودش را گفته است و چجوری می خواسته یک کار را تخریب بکند، اون که نمی تواند بگوید شما انگلیس را در این کار زدید و ما الان ناراحت هستیم و از این زاویه جلو می آید با حالت تمسخر می آید و این طرف هم نگاه می کنیم می بینیم یک مشت ساده اندیش در زمین بازی این آقا می روند نخیر آقای انگلیس ما در این کار پرده از ماهیت شما برداشتیم به زبان کاراکترهای خودتان مثل شارلوت اعتراف کردیم که شما تاریخ صد سال گذشته ایران را از بین بردید این برای انگلیس دردناک است، تاریخ صدساله ملت ما را دیلیت کردند که این ملت نفهمند چه جنایت هایی انگلیس ها در این صد سال گذشته کردند، حالاچه جوری آقای سفیر انگلیس می تواند موضع بگیرد؟ او باید بیاید و یک چیزی بگوید و تمسخر کند و زمین بازی را به هم بزند.
به خود سریال بپردازیم شاید این یک پیشنهاد برای بهتر شدن کار در آینده باشد، اگر می شد به وجه عاطفی زندگی شخصی کاراکترها می شد بیشتر بپردازیم شاید حتی ماندگاری گاندو از این هم بیشتر می شد حالا نمیدانم این اصلا جای کار داشت که بیشتر از این نزدیک بشویم؟
ببینید ما بیشتر با عقل و شعور و ذهن کاراکترها کار داشتیم یعنی مجال پرداختن به احساسات نسبت به مجال عقل گرایی کار خیلی کمتر است، ما اون جنبه برایمان مهم است، آدم ها دودوتا چهارتا و معادلاتشان را کنار هم بچینند عقل هایشان را کنار هم بریزند، محاسبات را دربیاورند البته ما تا آنجایی که راه می داد به عواطف این ها نزدیک شدیم، سعی کردیم بین خودشان و خیلی سراغ خانواده هایشان نرویم البته دو بار رفتیم یک بار توی خونه محمد رفتیم که رویکرد آن را هم تغییر دادیم و با یک نفوذی رفتیم که سرویس مقابل سعی می کند در خانه نیروی امنیتی نفوذ کند یک بار هم در خانه ی عبدی و رابطه عبدی با دخترش رفتیم که اتفاقا یک همچین جاهایی تا اندازه ای جذاب است ولی ریتم را می انداخت.
البته طبیعتا اون ریتم پرشتاب بعضا نیاز هم دارد؟
فقط به منظور اینکه یک تنفسی بدهیم رفتیم حتی احساسات و عواظف شیرین و با نمک بچه ها را به عنوان یک زنگ تفریحی بین قصه ها و موضوعات درموقعیت های مختلف به آن توجه کردیم ولی اتفاقا از ما باز هم خواستند که بیشتر به خانواده هایشان توجه کنید که چه رنج و مشقت هایی می کشند و چه مشکلات و معضلاتی دارند؟ همین گمنامی اعضای خانواده این ها خودش یک ماجراست که خیلی هم نمی شود ورود کرد.
یکی از وجوه بسیار مثبت کار که باعث شد کار اینقدر دیده شود چینش بازیگران که اصل کار بوده است و ما می بینیم که یک سرمایه ی بازیگری وحید رهبانی که سریال خانه ی ما را در سنین خیلی پایین تر بازی کرده بود دوباره استعداد این آدم بازکشف می شود و دوباره احیا می شود یا مثلا خانم محمودی واقعا انتخاب عالی و درخشانی بود یا حتی بازیگر نسبتا پیشکسوتی مثل آقای محمد مختاری که به من اعتقاد دارم که در حقش جفا شده بود شما دوباره ایشان را با نقش ابراهیم شریف احیا کردید و چقدر درخشان شد به عنوان یک شخصیت منفی یکی از بهترین شخصیت منفی های حداقل دو دهه سینمای ایران بود حتی آقای میر باقری که با نقشی که در مختار داشت کاملا متفاوت است حتی شاید در وهله ی اول نشناسد بازیگر که این همان بازیگر است که ابراهیم اشتر را بازی کرده است، درباره انتخاب بازیگر ها توضیح بفرمایید.
ببینید در حوزه ی انتخاب بازیگر خداوند یک لطفی به من کرده و یک نعمتی به من داده است در این قضیه یک بخشی تجربه است و یک بخشی کمک غیبی است که به من می شود نمی دانم، ولی من چندین فاکتور را کنار هم می چینم تا به یک کاراکتر برسم من دوستان و بازیگران زیادی دارم که تقریبا می توانم بگویم با عموم بازیگران این کشور هم کار کردم با قریب به اتفاقشان هم کار کردم و با همه آنها دوست هستیم و به هم احترام می گذاریم ولی با تعدادیشان هم اصلا کار نکردم و هنوز نتوانستم جایگاه اون آدم را با اون کاراکتر میکس کنم بنابراین من همیشه اعتقاد دارم باید بُرد بُرد باشد برای بازیگر و کاراکتر؛ یک کاراکتری داشته باشم که سوار بشود بر بازیگر به درد نمی خورد، یک بازیگری هم داشته باشم که سوار بشود روی کاراکتر باز به درد نمی خورد یعنی اینکه یک بازیگر سرشناس خوب و توانا و مشهور می آید و این کاراکتر را می برد زیر سایه ی خودش و دیگر اون کاراکتر دیده نمی شود و اون بازیگر دیده می شود یا برعکسش.
بنابراین من فاکتورهای زیادی را لحاظ می کنم که کاملا شخصی و سلیقه ای و برای خودم است و حتی روی تک سکانسی ها هم همه انتخاب ها بر عهده خودم است مگر اینکه شرایط دیگر به من اجازه ندهد مثلا بازیگرهایی که می خواستم به دلیل زمان، تداخل کاری و مالی یا علاقه نداشتن به نقش، نتوانستیم مثلا رفتم گزینه دوم یا گزینه سوم ومعمولا هم به گزینه سوم یا چهارم نمی رسم. من خیلی علاقه مندم بازیگران جدید را کشف بکنم و چون خودم تئاتری و تعزیه خوان بودم خیلی به بازیگران تئاتر علاقه دارم و معتقد که ریشه دارتر، اصیل تر و توانمندتر هستند و هر کس که به من می گوید که می خواهیم بازیگر شویم میگم برو تئاتر کار کن میگه من پنج سال دارم کار می کنم میگم ده سال کار کن. تو یک روزی به حقت می رسی اینجور نیست که تو امروز بخواهی بازیگر بشوی و فردا جلوی دوربین باشی نه! باید تمرین کنی، باید کار کنی و باید روی صحنه خاک بخوری، تجربه کسب کنی و توانمند شوی خودت دیده و کشف میشوی نگران نباش به سراغت می آیند.
وحید رهبانی، مجید نوروزی، پندار، اشکان دلاوری، علی افشار بچه هایی اند که توی تئاتر کار می کنند و زحمت می کشند و درس می خوانند و رشته های این حرفه رو دنبال می کنند خب به حق شان می رسند بنابراین من مبنایم اولا اینکه این بچه ها تحصیلات این حرفه رو داشته باشند، تئاتر کار کرده باشند و زحمت کشیده باشند و از همه مهمتر ویژگیهایی که کاراکتر دارد با این منطبق باشد.
خیلی نمی خواهم وقتتون رو بگیرم قطعا گاندو ۳ خواهیم داشت و حداقل با این فشار مطالبه ای که از کف جامعه وجود دارد نمیتوانید گاندو را در همین جا تمام کنید، در ذهنتان هست؟
والا در ذهن و دلمان هم هست ولی اینکه شرایط چقدر مهیا باشد و چقدر ما زمان داشته باشیم برایم مجهول است چون الان من می خوام درگیر سریال حضرت معصومه بشوم خب کار بزرگ و بلند مدتی است. اینجوری به شما بگم همیشه ما نمی خواهیم اون چیزی که می شود یک وقت هایی خود خداوند رقم می زند و سرنوشت دست ایشون است تا آنجایی که به ما برگردد و حق انتخاب داشته باشیم سعی می کنیم بهترین چیزی که به آن فکر می کنیم را انتخاب کنیم ولی بخش اعظمش تقدیر و سرنوشتی است که باید خداوند رقم بزند و امیدوارم بهترین ها چه برای ما و چه برای مطالبه گرهای ما رقم بخورد.
خیلی ممنونم جناب افشار لذت بردیم گفتگوی بسیار خوبی بود.
منم از شما ممنونم که فرصت گذاشتید تا با بیننده ها و دنبال کننده هایتان ارتباط بگیرم.
منبع: روزپلاس